آقا : وای من واقعا بچه می خوام...خیلی زود
خانم : لازم نکرده!! من خودم هنوز بچه ام!!
آقا : اون که آره! اما من بچه از اون نوع(!)هم می خواهم! فکر کن...صبح زودتر بیدار میشه...بعد سر جاش برای خودش صدا در میاره..آواز می خونه...آخی...
خانم: نمی خواد! خودم هر صبح کله ی سحر پامیشم برات چه چه میزنم!! خوبه؟
آقا : نه فکر کن واقعا! همینطور که سر جاش رو تختتشه دستاشو تکون میده...
خانم : نمی خواد بابا! نمی ارزه! خودم صبح تا صبح برات دستام رو تکون میدم! اصلا جهنم ِ ضرر! پاهام رو هم تکون میدم برات!!!
آقا: ای بیشعور
خانم:
مکالمه قشنگی است . و از ان قشنگتر و دل انگیزتر اهنگی است که روی و بلاگتون گذاشته اید . ارزوی بالندگی و شعف و قلبی عاشق براتون دارم . اصولا پیشنهاد من این است که باید بین پیوند عاشقانه زناشویی و بچه دار شدن فرق بگذاریم . من خودم با اینکه مرد هستم ولی دوست دارم یک همسر خوب داشته باشم ولی اصلا با این وضع ایران و اجتماع منحطی که داریم با داشتن بچه مخالفم !!
این مکالمات واقع بینانه رو خودت انجام دادی :)
چطوری نهال جان ؟رو به راهی؟
نهال جون اینجاست که باید به این خانوم و اقا گفت چه تفاهمی!!!!!بوووووس
چی؟؟؟
گفتگوهای پیش از ازدواج؟؟ باز که داره یه بوهایی میاد!!!
:))
درضمن بیدار میشی میبینی یه بوهای گندی از بچهه میاد یا باید از بو خفه بشی یا باید بری ... بشوری:دی
سلام چطوری دختر ؟ مکالمه بامزه ای بود ! و البته آشنا !!!!!! منتها خونه ما برعکسشه و با این تفاوت که وقتی بهش عمیق فکر میکنم میبینم راست میگه بابای بچه !
فک کردی وقتی کامنتدونی یه پست رو ببندی من شعور دارم کامنت نمیزارم ؟ خیال کردی ! :))
در ضمن قبل و بعد نداره طبیعت اصولا همیشه عشق میکنه یه کرمی بریزه که خانوما رو اذیت کنه . حالا یا قبلش یا بعدش یا وسطش یا موقع زایمان یا بعد زایمان یا قبل زایمان یا موقع ...................
ولش کن دپرس شدم !