خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

نهال روزانه نویس می شود :

۱-احتیاج دارم یه مدت بی هیچ سبک خاصی،فقط روزانه هام رو بنویسم.پس از این بعد بیشتر می نویسم! 

  

 

****************

 

 

۲-اگر شما هم مدتی است که به شدت کسل و بی حال و بی حوصله شدید،اگه حوصله ی هیچکاری ندارید،اگه احساس می کنید دلتون می خواد در طول شبانه روز فقط بخوابید،بدانید و آگاه باشید که این چیزی نیست جز تاثیر امواج پارازیتی که دولت مهرورز بر روی شبکه های ماه واره ای می اندازه! و از اونجایی که این جا تنها جایی است در دنیا که جان آدمی به اندازه ی یه کرم خاکی هم ارزش نداره(دور از جون همگی البته!) اینه که فعلا همین وضعیت رو داریم!   

 

 

*********************

 

 

 

۳-طرف تو فیس بوک شِیر کرده : حکم ا ع د ا م شش نفر از دست گیر شدگان حوادث بعد از ا ِن تخابات تایید شد،بعد ۶۰ نفر براش «لایک» زدن!! مملکته داریم؟؟  

 

 

 

***************************

 

 

۴-استاد شجریان(که درود به شرفش)، مهر در شیراز کنسرت داره!  

 

-داداشه : باباااا...چیزه! شجریان عید شیراز کنسرت داره. 

  

-بابا: چقدر عالی... 

 

-چیزه بابا! میگم،شما پول بده،من برم کنسرت،بعدبراتون تعریف می کنم!! 

 

-چطوره یه کار دیگه کنیم؟ من پول بدم،خودم برم کنسرت،بعد من بیام برای تو تعریف کنم! نظرت چیه؟  

-   

 

 

 

*******************************

 

 

 

۵-داداشه وقت گرفتن پول ماهیانه اش، یه لیست گذاشته روبروی  باباهه ،که علاوه بر پول ماهیانه اش،اینا رو که خرج ماه قبله باید جدا بهش پرداخت کنند! چون ایشون معتقدند و قانونشون اینگونه است که پول تو جیبی یعنی پولی که تو جیبته و هر خرجی که کردی پدر خانواده باید بده! (خدا شانس بده!!) لیست مذکور هم بدین قراره: 

 

 

 -ماست و موسیر چوپان با چیپس و پفک و بادام زمینی،جهت مسابقات جام جهانی،۴۰۰۰هزار تومان. 

 

 

-سلمونی:۵۰۰۰ تومان. 

 

-چهار دفعه شام بیرون با بر و بچز(همبرگر و پیتزا و فلافل و کنتاکی) : ۲۰هزار تومان.  

 

 

-سه دفعه شب داشتم برمیگشتم خونه،دیر بود اتوبوس نبود مجبور شدم تاکسی سوار شم،به عبارتی میکنه: ۵۰۰۰تومان. 

 

 

-نان باگت برای ساندویچ کتلت خانگی(شما نان سنگگ خریده بودی،سفت بود،کلفت بود من نخوردم) : ۱۰۰۰تومان 

 

 

-کفش ....تومان 

 

 

-دوغ(باقالی پلو با گوشت داشتیم،زنگ زدم تو راه به مامان، پرسیدم نوشیدنی چی داریم،گفت بیا برات شربت آلبالو درست می کنم،دیدم حال نمیده دوغ خریدم سر راه اومدم) ...تومان. 

 

 

-تی شرت سفید (یه تی شرت  خریدم هیکلی! این مامان فکر میکنه می خواد بره برای حسین رضا زاده خرید! هر بار یه چیزی می خره که خانوادگی توش جا میشیم!! من اینهمه میرم باشگاه هیکل ساختم کار دُرست،یه ذره شکم ندارم! چی بود اون تی شرت گَل و گشاد ها!! اینه که از این به بعد با رفقا میرم خرید!! )  

 

 

 

 

-یه دونه کمر بند طبی خریدم برای باشگاه ! از اینا که گیره داره! (می دونی که دیگه من حرفه ای کار میکنم! برای وزنه زدن کمربند طبی لازمه! باز نگی میرفتی کمربندهای طبی منو برمیداشتی که ضایع است!! اونا مال کمر درده!! من بخوام باهاشون یه دراز نشست بزنم،خوابیدنی میشه خوابید،اما بعد که میام بلند شم گیر می کنم به زمین!! یعنی کمربند و جاذبه منو می کشونند پایین! متوجه شدی؟؟) 

 

 

 

-بیسکوییت شکلاتی+دایجستیو ( این همه میگی غذای سالم بخورید منم سالم خرید می کنم! چه بچه ی خوبی ام؟؟ شکلات که میگن آنتی اکسیدان داره برای قلب خوبه منم بیسکویتش رو خریدم،دایجستیو هم سبوس داره خوبه موهام نمیریزه!! بیسکوییت فرخنده هم که هر بار از فروشگاه کارتن کارتن می خری گذاشتم برای شما سه تا ! گاهی هم از اون می خورم البته!!)

 

و... 

 

و... 

 

و... 

 

 -شُ ر ت مارکدار !!!! (این شلوار جین ها که همه فاق کوتاست! تیشرتها هم که کوتاست، اینه که آدم دولا(!!) میشه مارک شُ ر تش پیدا میشه! زشته بالاش کِش(!!) داشته باشه! تو دانشگاه خوب نیست!!!)  

 

 

 

من و پدر و مادر:straight faceوstraight faceوstraight face !!!  

 

  

 

 

 

{اگه دختر بود،با همین پاراگراف آخر اعدامش می کردندید !یا با یه درجه تخفیف و ضمانت اینو اون،سرش رو میگذاشتن لب باغچه می بردیدند!! اما حالا که پسر ِ قند عسله،احتمالا تو دلشون قربون صدقه ی پسر خوشتیپشون هم رفتن که ماشالله هزار الله و اکبر بزگ شده،دخترا میمیرن برا پسرم!!!}

  

 

 

 

**************************************

 

 

 

 

۶-دختر ۱۹ ساله ی دوستم خطاب به من و مامانش: 

 

-امروز با فرشاد قرار داشتم! بعد نمی دونین! ابروهاش رو هشتی کرده بود،برق ناخن زده بود با برق لب،با ریمل بی رنگ!!! بعد من خیلی عصبانی شدم! بهش گفتم: یه بارگی یه مینی ژوب هم میپوشیدی خوشگل میشدی!! 

 

 

من:surprise sick 

 

مامانش: خوب مامان چقدر بهت بگم با همین نیما دوست شو که اینقدررر عاشقته! چپ و راست برات هدیه می خره.دائم میاددنبالت میبردت بیرون....

 

---نه مامان! من عاشق فرشادم!! خیلی دوستش دارم!!! عشقمه! براش میمیرم!!

 

 

من:straight face 

 

 

 

 

{ما اصحاب کهف نبودیم احیانا؟؟؟}

 

 

  

*****************************************

 

 

۷-نهااااااااال ! وای باورم نمیشه پیدات کردم! دختر از  راهنمایی تا حالا ما هم رو ندیدیم! چه عوض شدی! فهمیدی که! من هم شوهر کردم! نمی دونی بابام چه سختگیری ای می کرد! میگفت من دختر به کمتر از دکتر نمیدم! شوهر من هم که مهندس بود! اونقدر رفتم و اومد،شاید بیشتر از ۳۰ بار،که بالاخره بابام رضایت داد... 

 

--وای چه عالی! تبریک میگم عروس خانم...امیدوارم خوشبخت بشی !حالا این آقای مهندس ما چی خونده؟ کجا مشغوله؟ 

 

-مهندس مدیریت بازرگانی.اداره ی پست. 

 

-straight face 

  

 

{یعنی این لقب مهندس اینقدرحیاتیه واقعا؟؟}

  

 

 

 

****************************************************  

 

 

۸-پرزیدنت ِ احمقمون رو هم که باز نزدیک بوده این صهیونیست ها بدزدند! نه ببخشید! پرزیدنت منتخبمون رو باز نزدیک بوده صهیونیست های احمق بدزدند!! 

 

 

متن خبر: 

 در همایش ایرانیان خارج از کشور احمدی نژاد از تلاش صهیونیست‌ها برای ترور وی پرده برداشت و گفت: «صهیونیست‌های احمق آدم اجیر کردند که مرا ترور کننند.» 

 

 

 

 

 

 

 

 

{بعد هی میگن چرا مشایی اینقدر چرت و پرت میگه!!خوب وقتی پرزیدنت بیماریشون مسریه و  منتشر میشه،اطرافیان به صورت اپیدمی مبتلا میشند دیگه!! حالا حساب کن رییس دفتر شخص ناقل باشی،پدر زنِ پسرش هم باشی،دیگه حساب کن دوبرابر احتمال انتقال هست!!!}

  

 

 

 

******************************************************** 

 

 

 

۹ - ۴۰ در ایران باستان عدد مقدسی بوده.چله نشینی هم ار همون میاد...هر هدفی که داری،هر تصمیمی که داری،هر آرزویی که داری،۴۰ روز ، براش تلاش و ممارست کن... 

  

به صحت و سقمش کاری ندارم اما بهانه ی خوبیه... 

 

از امروز تا ۴۰ روز دیگه: میشه تمرین لبخند کرد،شاد بود،مثبت اندیش بود،مهربانی رو تمرین کرد،رویاهای عالی برای زندگی ساخت و ۴۰ روز رشد و پرورشش داد،برای تناسب اندام تلاش کرد،ورزش رو نهادینه کرد و خیلی کارهای دیگه.... 

 

تو آرزو یا هدف یا خواسته ای نداری دوست من؟love struck از امروز تا ۲۰ شهریور میشه چله نشست....

نظرات 6 + ارسال نظر
دردووونه سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:02 ق.ظ http://dordooone.blogfa.com

سلام نهال عزیز
خوشحالم که میخوای روزانه بنویسی برای من نوشتن همیشه طوری بوده که ارومم میکرده مطمئنن برای شما هم همین طور میشه اگه بخوای.
این چهل رو هم قبول دارم یعنی میشه همت کنم ۴۰ روزه خیلی کارای عقب مونده رو انجام بدم؟؟؟
اونای دیگرم خوندم خوب برای اون دختر ۱۹ ساله نظر خاصی ندارم. یعنی ما الانم که نامزدیم جلوی بابام یا باباش تلفنی حرف نمیزنیم اونوقت اینا. هی روزگاررر.
نمی دونی هم ترمی های منم از همون ترم اول یه مهندس مهندسی به هم دیگه میگفتن که انگار قراره از اکسفورد مدرک بگیرن و الانم ترم اخرن.

صد در صد می تونیییییییییییییییییییییییی! بدو که با چوب وایسادم بالای سرت!! :)

آره ما ها (من خودم مثلا) هرچقدر هم که پدر و مادرم اوپن مایند باشند باز هم خودم خیلی چیزها رو رعایت می کن و خیلی فاصله ها برام مهمه...



می بوسمت عروس خانم خوشگل...

شاد باشی عزیزمم

دردووونه سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:03 ق.ظ http://dordooone.blogfa.com

نهال جان یه پستی نوشته بودی در مورد قرصهای لاغری و اینا. برای خواهر شوهری میخوامش میشه برام ادرسش رو بزاری؟؟؟؟؟؟ خیلی ضروریه

برات میگذارم الان دخترم

یک زن سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:05 ق.ظ http://manam1zan.persianblog.ir

مهندس مدیریت بازرگانی.اداره ی پست.......
ای خدا چقد ر خندیدم میدونی اخه منم رشته ام مدیریت بازرگانی الان دارم خیاطی میکنم
خوبی نهال جونم

:))))))))))) می دونی اگه خیلی راحت میگفت کارشناس مدیریت بازرگانی،خوب خیلی مقبولتر و صحیح تر بود....

اولا رشته ی خیلی خوب و شسته رفته ای هست و بعد هم واقعا واقعا واقعا واقعا واقعا وقعا خوش به سعادتت به خاطر هنر خیاطی که داری!
یعنی بزرگ ترین تضمینیه که در هر شرایطی می تونی گلیم خودت رو از آب بیرون بکشی! و همیشه می تونی رو پای خودت باشی و خود کفا...جدا بهت تبریک میگم! پشتوانه ی دائمی و بی نظیری داری...کاملا بی اغراق!


می بوسمت عزیزم و شاد باشی

مهسا سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:43 ب.ظ

دلم برای روزمره نوشتنت تنگ شده بود خانومی
راستی ساعت ۴ صبح آپ کردی؟!
دختر مگه تو خواب نداری؟!

:)))))))))))))))))))


باور می کنی تا صبح بیدارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


باید درست کنم این وضعیت رو


می بوسمت مهسای خوبم

شاد باشی عزیز دلم

ریحانه چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:00 ق.ظ

نمی دونم چرا من از عدد 7 و 40 خوشم میاد.
من هم به چله نشستم...............

عالیه ریحانه...

من از امروز شروع می کنم...

شروع کن به تکرار عبارت های تاکیدی مثبت و رویا پردازی های مثبت...


تو موفق میشی ریحاااااااااااااااااااااااانه

می بوسمت عزیز دلم

شاد باشی

فرانک چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:15 ب.ظ

سلامی دوباره
نهال جان اگه فرصت کردی اون پست رو باز کنی که من بخونمش بسیار سپاسگزار خواهم بود.وقتی خوندم زودی خبر میدم
چشم وبلاگم رو هم در اولین فرصت که چنتا پست خوب گذاشتم آدرسش رو میدم

باشه عزیز دلم...
حتما می گذارمش دوباره...

شاد باشی عزیزم

میبوسمت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد