خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

آری شود؛ولیک به خون جگر شود....

ظرف ها تو ماشین چیده شده و در حال شسته شدن اند..

پرزیدنت تازه مصاحبه اش تموم شده...

من خسته ام....

روحم داره کش میاد...درست مثل یه آدامس که خوب جویده شده و حالا با دست می کشیش!!

تو ذهنم پر از علامت سواله...

و همین طور یه لیست از کارهای عقب افتاده و آدمای عقب افتاده و زندگی عقب افتاده...


ولی خب یه چیزی اون ته ته های دلم میگه : درست میشه درست میشه درست میشه....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد