ظرف ها تو ماشین چیده شده و در حال شسته شدن اند..
پرزیدنت تازه مصاحبه اش تموم شده...
من خسته ام....
روحم داره کش میاد...درست مثل یه آدامس که خوب جویده شده و حالا با دست می کشیش!!
تو ذهنم پر از علامت سواله...
و همین طور یه لیست از کارهای عقب افتاده و آدمای عقب افتاده و زندگی عقب افتاده...
ولی خب یه چیزی اون ته ته های دلم میگه : درست میشه درست میشه درست میشه....