-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 آذرماه سال 1398 21:40
فکر نکنم کسی دیگه وبلاگ بخونه واقعا فکر نکنملطفا اگه منو میشناسید بهم ایمیل بدید و خودتون رو معرفی کنید تا توی اینستاگرام اددتون کنم گم نکنیم هموNahal_sarsabz@yahoo.com
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 تیرماه سال 1398 00:58
دلم تنگ شده
-
☺
شنبه 17 شهریورماه سال 1397 14:14
سلام کسی هنوز وبلاگ میخونه؟ دوستای قدیمی؟ دور هم جمع شیم مجازی؟؟
-
روزی سه بار تزریقی و خوراکی به خودم یادآوری کنم
شنبه 17 بهمنماه سال 1394 08:48
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست... ☺
-
2
سهشنبه 23 تیرماه سال 1394 11:51
-
1
دوشنبه 22 تیرماه سال 1394 13:21
-
بعد از مدت ها...
سهشنبه 16 دیماه سال 1393 01:37
-چقدرر دلم نوشتن میخواد... -چقدر زندگی غیر قابل پیش بینی و غافلگیر کننده است... -چقدر فضای وبلاگستان با 11 سال قبل فرق کرده... -چقدر اینجا سوت و کوره... -چقدر دلم برای دوستان قدیمی مجازی تنگ شده... -چقدر من هنوز تنهام... -چقدر سالهای عمر زود و بی رحم می گذرند... -چقدر حرف نگفته روی دل منه...
-
ترک جان نتوان کرد...
سهشنبه 16 دیماه سال 1393 01:31
سلام هنوز کسی اینجا رو میخونه؟
-
یکی بیاد منو بلند کنه
چهارشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1393 22:20
-رو مبلی ها رو ببرم تو تراس بتکونم دوباره پهن کنم. -اتاق خودمو مرتب کنم دستمال بکشم. آشپزخونه رو تمیز کنم بشورم مرتب کنم... لاک رنگ رنگی پاهامو پاک کنم برم حموم پاهامو لاک جدید بزنم یه کرمی چیزی بزنم و مکمل هامو بخورم برم زیر لحاف و با پنجره ی باز بیهوش بشم.... پی.اس: می دونم! خودمم اینقدر بدم میاد از وبلاگ نویسای...
-
سلام
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1392 07:33
1-شیراز هوا حسابی بهاری شده....واقعا من عاشق شیرازم! 2-دلم می خواد یکی منو برم داره ببردم بیرون شهر بگردونه...مع الاسف که یاری دهنده ای نیست....هست؟؟ 3-نتیجه ی یک شب زود خوابیدن من (حول و حوش 12) این بوده که از 3 و نیم صبح بیدارم و ظرف میشورم و گوشت تکه تکه می کنم و مس می سابم!! 4-خانم های عزیز مزوتراپی پوست رو حتما...
-
به صرف یک برش آرامش در سرای مشیر شیراز....
سهشنبه 24 دیماه سال 1392 01:38
*سرای مشیر* شیراز برای من خیلی کشش داره...وقتی میرم اونجا وصل میشم به یه آرامشی که منیعش فقط همون جاست... اونجا زندگی خیلی اصیل و سنتی ادامه داره... هنوز حجره دارهاش ظهرها از رستوران بازار آبگوشت و چلو کباب سفارش میدن و شیرازی غلیظظظ حرف میزنن... توریست ها اونجا فرصت های عکاسی رو از دست نمی دن و اونا هم اونجا با آرامش...
-
رستگاری در یک بعد از ظهر زمستانی...
دوشنبه 9 دیماه سال 1392 17:01
الان،یعنی دقیقا ساعت 4:37 دقیقه ی عصر دوشنبه ای که فردایش هم تعطیل است،من دلم تنها و تنها دو گزینه می خواهد: اول-به یک دوست صمیمی و راحت و زنگ بزنم یا حتی او به من تلفن کند و به این نتیجه برسیم که قرارمان یکساعت و نیم دیگر،در کافی شاپ دنج یک هتل.... یکساعت و نیم هم فرصت خوبی است برای آهسته و دل ای دلی حاضر شدن ه آدمی...
-
چهارگانه...
پنجشنبه 7 آذرماه سال 1392 08:00
1- گاهی مثل امروز-وقتی که از مطب دکتر قدم زنان به سمت ماشین میومدم- با خودم فکر می کنم که چقدر دلم برای خودم می سوزه! از اینکه چقدر تو زندگی تنهام و معمولا پشت و پناه خودم خودمم! از اینکه این شخصیت که همیشه به چشم دیگران قوی و مستقل و مصمم و مقتدر میاد،گاهی چقدر دوست داره با اطمینان و آرامش چشماشو ببنده و تکیه کنه......
-
آری شود؛ولیک به خون جگر شود....
چهارشنبه 6 آذرماه سال 1392 01:15
ظرف ها تو ماشین چیده شده و در حال شسته شدن اند.. پرزیدنت تازه مصاحبه اش تموم شده... من خسته ام.... روحم داره کش میاد...درست مثل یه آدامس که خوب جویده شده و حالا با دست می کشیش!! تو ذهنم پر از علامت سواله... و همین طور یه لیست از کارهای عقب افتاده و آدمای عقب افتاده و زندگی عقب افتاده... ولی خب یه چیزی اون ته ته های...
-
سلام
شنبه 18 آبانماه سال 1392 02:08
اینقدر ننوشتم که نمی دونم از کجا شروع کنم و چی بگم... من حالم خوبه و شرایطم بهتره... فقط 2 تا مورد : 1-آیا کسی هست که خودش یا اطرافیانش عمل اسلیو گاسترکتومی انجام داده باشند؟؟ بخصوص در شیراز. آیا ممکنه اینجا هر چی که در این مورد می دونید رو بنویسد؟؟ این می تونه برای خیلی ها کمک کننده باشه... 2-من بیشتر در گوگل پلاس...
-
همین!
شنبه 11 آبانماه سال 1392 01:38
گاهی تمام توقعی که از زندگی داری، بودن کسی هست که لااقل بتونی چمپاتمه بزنی کنارش،سرت رو تکیه بدی بهش و آروم بگی: نمی دونی چقدر خسته ام....چقدر خسته ام...چقدر خسته ام... می ترسم،غصه دارم،غمگینم،تنهام،نگرانم،دلم می سوزه،گرفته،خسته است...
-
آشنا شید باهم....
پنجشنبه 7 شهریورماه سال 1392 23:03
دوستان،قورمه سبزی قورمه سبزی،دوستان http://s2.picofile.com/file/7914277197/2013_08_22_03_19_03.jpg
-
هکیانه...
یکشنبه 3 شهریورماه سال 1392 17:54
سلام. وبلاگ من تقریبا از 3 ماه پیش هک شده بود و من تازه یکساعته که از بلاگ اسکای تحویلش گرفتم... دلم چقدر تنگ شده بود و چقدر شرمنده ی این همه محبت در کامنت ها شدم... هکر نوشت: هیچ چیز ندارم بهت بگم جز این که برات آرزوی سلامت روح و جسم کنم و دعا کنم از این به بعد، آنچنان حال و شرایط خوبی داشته باشی که دیگه هرگز دست به...
-
شنبه11خرداد
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 01:58
چقدر بوی سبزی تازه لذت بخشه.... من آدم کار خونه نبودم هیچوقت....ضمن اینکه فکر می کردم از سبزی پاک کردن بیشتر از هر کار دیگه ای متنفرم!! ولی در سیر متفاوتی که داشتم،نه تنها از این کار بدم نمیاد،بلکه کلا دیدن سبزی های شسته و ضد عفونی شده در سبد،شوق و اشتیاقم رو هزارن بار زیاد می کنه....صد البته که نعناع و تربچه جز...
-
جمعه 10 خرداد 92
شنبه 11 خردادماه سال 1392 01:17
از وقتی جای خوابم عوض شده و تو اتاقی می خوابم که به حیاط آپارتمان باز میشه،صبح ها،بخصوص صبح های جمعه، با صدای مهربان آقای همسایه بیدار میشم که با هر چی عشق و سخاوت در چنته داره،داره باغچه ی بزرگ و مجلل و همایونی آپارتمان رو آب میده و مرتب می کنه.... معمولا هم از ساعت 9 به بعد صدای یه موسیقی سنتی دلنشین تو تمام ساختمون...
-
اندر احوالات 31 سالگی....
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1392 10:35
31 سالگی با خودش یه احساس اعتماد به نفس و پختگی میاره.... انگار یه جورایی قدر و ارزش خودت رو بیش تر می دونی! خیلی با اطمینان و محکم،دستت رو می گذاری رو دهان کسی که می خواد بیش تر از حدش یا حتی ناروا راجع بهت نظر بده و و حرف بزنه و با اقتدار متوقفش می کنی.... حاضر نیستی هر چیزی یا هر کسی رو توی زندگی ات راه بدی.......
-
از حال این روزهای من اگر یپرسید:
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 13:37
1-نشستم تو خونه و با خودم فکر می کنم من این آشپزخونه ی بمب خورده و هال و پذیرایی رو که بیشتر شبیه صحنه ی بعد از جنگ هست رو چکار کنم.....! 2-دیشب عدس پلو درست کردم با هل و دارچین و زیره و زعفرون!! خوب شد!! 3-روزی دو نوبت تردمیل میزنم و از کرده ی خود دلشادم!! به شدت معتقدم که از خواستن تا توانستن، هیچ راهی نیست اگر...
-
فردا روز دیگری است....
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 14:39
31 ساله شدم....
-
یاد آوری ها....
شنبه 12 اسفندماه سال 1391 13:35
یادمون باشه از شدت تنهایی، به گربه نگیم خانم باجی!!!!
-
من خودم رو عاشقانه و تمام کمال دوست دارم....
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1391 02:21
امروز با عزیزی صحبت می کردیم،به این نتیجه رسیدیم که هرگز هرگز هرگز نمیشه از دیگران انتظار تغییر داشت ! تنها راه تغییر اوضاع و انسان ها و شرایط اینه که خودمون تغییر کنیم و در صدرش و صد البته دوست داشتن خود ، اولین و مهم ترین راه هست... تو تا وقتی خودت رو عاشقانه و بی قید و شرط و با همه ی خصوصیات خوب و بدت دوست نداشته...
-
نقل از پلاس زن نوشت
یکشنبه 22 بهمنماه سال 1391 12:42
تا حالا از وی*** پی *****ان تست سه دقیقه ای استفاده کردید تا میاید صحفه باز کنید سه دقیقه تموم شده آرامش ندارید نمیتونین با خیال راحت کارتون رو انجام بدید همش دلهره دارید که الان سه دقیقه تموم میشه این وی*********** پی********************** ان ها شبیه آدمهایی هستند که تا چیزی خلاف نظرشون میگی میخوان قهر کنند برند هر...
-
دم دمی مزاج های همیشه حق به جانب....
دوشنبه 16 بهمنماه سال 1391 15:22
آدمهایی که دم دمی مزاج هستند رو باید ازشون درس عبرت گرفت !! یعنی اون روی خوبشون هم به هیچ وجه قابل اعتماد نیست ! همیشه باید یه فاصله ی موجهی رو باهاشون حفظ کرد ! چون اگه وقتی تو مود خوبه هستند زیادی بهشون نزدیک بشی و بهشون اعتماد کنی و خوشبینانه برخورد کنی، بعدش تک تک کلمات و جملات و رفتار و کردار و خلاصه همه چی ات،...
-
دایه های دلسوزتر از مادر_وبلاگستان فارسی
سهشنبه 16 آبانماه سال 1391 04:14
بعد از 10 سال وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی حرفه ای،که خیلی اش هم در سکوت گذشته،این موقع،یعنی نزدیک به 4 صبح روز 16آبان 91، به معنای واقعی کلمه به خودم واجب دیدم که چند خطی بنویسم.... خیلی از وب نویس ها،روزانه نویس و روزمره نویسند...و وبلاگشون مثل یه دفترچه ی خاطرات به حساب میاد....خیلی هم خوب و عالی!! من خودم یه لیست...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 مهرماه سال 1391 02:58
دریغا از ایران که ویران شود...
-
هپی اندینگ کمی غیر مودبانه...
شنبه 8 مهرماه سال 1391 14:54
برای خودم یه چای خوش رنگ بریزم...با خرما...بذارمش رو میز تلویزیون اتاقم... بعد با موبایلم ایرانین دنس رادیو رو بگیرم... بعد شروع کنم کف اتاقم رو مرتب کردن... میز آرایش... تخت.... کمی از کمدهای دیواری... هی کم کمک چای بخورم و نرم نرمک با آهنگ های شاد رادیو وسط اتاق برقصم...بچرخم... بعد دریچه ی اتاق رو باز کنم... قربون...