خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

این متن به پیمان معادی( بازیگر درباره ی الی و جدایی نادر از سیمین) منسوب شده اما در واقع متعلق به جوانی به نام هومن شریفی است...

.

.

.

.

.

.

من بسیار گریستم...



***


سلام کردن گاه رسمیتی میدهد که نمیشود از دل حرف زد...


بگذارید آخرین ردیف سینما نشسته باشم و خیره به نقش آرایی شما روی پرده هایی که روزگاری نه چندان دور پاره اش میکردید حرف بزنم .

ما نه گوسفندیم و نه خود را به خریت زده ایم.

تنها تفاوتمان اینست که بلندگو ها را به شما داده اند و تماشاچیگری را به ما پیش فروش کرده اند شما میتازید و گرد و خاک میکنید ...ما چشمهایمان از غبار ِشما و اشک هایمان گِل میشود اما
چیزی نمی توانیم بگوییم . نه اینکه آزادی بیان نداریم ..چرا داریم ، مشکل اینجاست که آزادی پس از بیان نداریم !

روی سخنم با شماست که گیشه ها را در دست گرفته اید و آنقدر عوامل پشت صحنه دارید که سالی یک فیلم را ساخته تدوین و میکس کنید تا عید ها کنار سفره هفت سین برای فرزندانتان از خستگی های یکسال زحمت بگویید و آنها به شما افتخار کنند که چه مردانه دم از حقیقت میزنید .

دلم از روزگاری میگیرد که " آدم برفی" ، جرم بود ." مارمولک" به زیر پا ها خزید ، گربه های اشرافی ایرانی در زیرزمین ها بایگانی شد ." دایره" را دو سال دور زدید و دم از سینمای خلاق زدید.

ناصر تقوایی این روز ها خاک میخورد... مخملباف پای ماندن نداشت ...بهرام بیضایی با تمام دنیا قهر است.مسعودکیمیایی هنوز خواب اسطوره هایش را میبیند ...پرویز فنی زاده که در خاک باشد ، بهروز وثوق که ممنوعه و فاطمه معتمد آریا مفقود الاثر ..باید پرچمدار سینمای ما حامد کمیلی شود ...

باید مسعود دهنمکی اپرای مجلل در گیشه ها به راه بیندازد...


باید فریدون جیرانی یک هفته شب نخوابی بکشد تا برنامه ترور شخصیت بازیگر های ما را بکشد .
بگذار این فریاد نصفه ای باشد که از گلوی یک نسل بیرون پریده است .

نسل ما را ببخشید ... ما خواستیم نفهم بمانیم ... نشد ... به خدا نشد ...


وقتی "داش آکل" به غیرتمان زد ...

وقتی "قیصر" به پاشنه های خوابیده ی ما خندید ...

وقتی "مسافران" را نفس کشیدیم ..

وقتی "هامون" را به جان نا خود آگاهمان انداختند

...

دست ما که نبود . ما "گاو ِ " مهرجویی را دیده ایم که گاو نمانیم....


ندانستیم از" باشو" هم غریبه ای کوچکتر میشویم.


ما را ببخشید که طعم سینمای خوب را چشیده ایم ....

ما را ببخشید اگر دستهای لرزان اکبر عبدی در "مادر" از یادمان نرفت ...

اگر کمر خمیده معتمد آریای "گیلانه" را تا خوردیم ..

اگر با حاج کاظم " آژانس شیشه ای" ، عذاب وجدان گرفته ایم ...

اگر در" مهاجر" ، جبهه هایمان را دید زده ایم .اگر طعم ناب گیلاس را چشیده ایم .

اگر پای " بایسیکلران" ، خوابمان گرفت و به خود فحش دادیم.

اگر فریماه فرجامی را خندیدید و ما خاطراتمان آتشمان زد ....

شما اهل به خود آمدن نیستید ، نبودید ... اما بدانید سکوت ما از سر بی کسی است ...


مارا در این بی کسی گِل گرفته اید و دل این نسل برای " ناخدا خورشید" ها تنگ است ...

ما خون دل میخوریم و بزرگان این سینما سکوت میکنند ....

شما هم میتازید ....

آقای اخراجیها

آقای پایان نامه

آقای ضد سینما


اینجا هرچه شود ..... هر چه باشد ....هنوز ایران است!

کاش این نسل آنقدر غیرت داشته باشد تا گوش همیشه طلبکار شما را ، به این نوشته برساند
...

نظرات 6 + ارسال نظر
متین پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:50 ب.ظ http://www.mihan-skin.mihanblog.com

سلام
حالتون خوبه
واقعا مطلب زیبای بود
من از بازدید کننده های همیشگی وبلاگتون هستم
هر روز باید بیام سر بزنم
چند روزه منم یه وبلاگ ساختم
اگه مایل باشید خیلی خوشحال میشم با هم تبادل لینک کنیم
اگه زحمتی نیست عنوان وبلاگ منو همون
قشنگ ترین قالب ها
بزارید
اگه نظرت مثبت بود منو لینک کن و بهم خبر بده که فورا لینکت کنم
خیلی ممنون از زحماتی که میکشید
خیلی ممنون
خدا نگهدار[گل]

yalda پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:31 ب.ظ

che matne narahat konandeyie.kash ba khondane inchiza gheyrate kheili ha be joosh miyomad,kashki in khak z esarat dar miyomad,vaghan be omide roozi ke beshe in khako azad kard,nahale azizam baraye matne diroozet man barat hichi peygham naneveshtam chon fekr kardam age khodet mikhasti kasi bekhone ya ramz bedi hatman az ghabl to mailamoon middim,azizam movazebe khodet bash,nazar ghose aziyatet kone bish az in,miboosametpayandeh bashii,

علی جمعه 10 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:02 ب.ظ

سلام
چرا انقدر بی تفاوت شدم نسبت به اوضاع و احوالی که تو مملکت میگذره؟ واقعا برا خودم که عجیبه که اینجوری شدم منی که همیشه تو بحثهایی که صورت میگرفت همیشه نظر میدادم و ژیگیر مسائل بودم اما الان کاملا منفعل و بیتفاوت شدم شاید دلیلش نا امیدی از تغییره
البته اینم بگم از ماست که بر ماست آدمای دورو بر خودتو یه نگاه بکن نباید توقع داشته باشی با این آدما اوباما بیاد بشه رییس جمهور ما

مهسان دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ق.ظ http://fat88.blogfa.com/

وای عجب جامعه ی

والله ما که بزرگ هستیم جرات نداریم بریم تو خیابان

چه برسه به دختر ۶ ساله

مرسی از نظر شما نهال جان

و شرمنده دیر سر زدم به وبلاگ شما

امیدوارم امتحانات عالی بدی

yalda دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:30 ب.ظ

nahal azizam behet ye email dadam mishe kahesh konam bekhoonish

سیاوش دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:57 ب.ظ http://www.abouttaraneh.blogfa.com

سلام دوست عزیز.بنده مدیر وبلاگ و نویسنده وبلاگ خبری ترانه علیدوستی هستم و عادت به نظر گذاشتن در وبلاگ های دیگر ندارم اما چند تا پستت رو خوندم و دیدم واقعا وب خوبی داری و ارزش نظر گذاشتن هم داره.
اگه دوست داشتی به وبلاگم سر بزن و در مورد وبلاگ و همچنین پست ثابت وبلاگم نظرت رو اعمال کن.
درود فراوان بر تو دوست عزیز. "سیاوش"

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد