خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

حق مسلم خواننده ی وبلاگ است که نوزادی صاب وبلاگ را ببیند...

  

 

 

 

 

حذف شد...

 

 

  

 

  

 

   

 

  

  

 

 

    

 

 

 

 

 

   

 

 

  

  

 

   

 

 

سرزمین من

رفقا چند تا نکته ی دستور زبان پارسی بود که به حق نمیشه مثل بقیه ی دستور زبان به اون صورت بی خیالش شد،به این خاطر که به شدت هویت ملی ما رو به بازی گرفته.اینه که گفتم با شما هم در میان بگذارم(هرچند که حتما خیلی ها می دونند) تا اگه بشه با همدیگه سعی کنیم که تمرین کنیم به شیوه ی درست در این موارد گفتگو کنیم.... 

 

 

 

اول:  

 

واژه ی غذا در اصل به معنی ادرار شتر هست! درستش در زبان پارسی خوراک هست!  

 

 

دوم: 

 

 

سگ پارس می کند اشتباه هست. و این اشتباه از زمان حمله ی اعراب به ایران باب شد. جریان هم این بوده که ایران به سرزمین پارس معروف بوده...و از طرفی هم سگ در دین اسلام نجس به شمار می آد. در نتیجه عرب ها برای تحقیر هر چه بیشتر ایرانی ها ، صدای سگ رو(که در اعتقاداتشون نجس بوده) به پارسی ها(ایرانی ها) نسبت دادند...سگ پارس می کند...  

درستش : سگ عو عو یا واق واق می کند .   

 

 

 

 

 

توضیح: این دو مورد به طور مستقیم ملیت ما رو به سخره گرفته بودند. وگرنه شکی نیست که زبان عربی به اعتقاد کارشناسان زبان،زبان کاملی هست و بعضی مواقع اونقدر در فارسی ذوب شده که جایگزینی ِ مورد به مورد واقعا کار مشکلی هست و صد البته من هم داعیه دار دفاع از زبان پارسی نیستم. 

 

اما بقیه موارد با اهمیت کمتر:

 

 

 

سوم: 

 

 پرهیز از دراز نویسی:  

مثال اشتباه: امیدوارم کتاب هایی که برایت خریدم مورد پسندت قرار گیرد. 

 

مثال صحیح:امیدوارم کتاب هایی که برایت خریدم را بپسندی.  

 

 

 چهارم : 

 

پرهیز از حَشو (زاید) : 

 

اشتباه : سن هفت سالگی /  شب لیله القدر  

         

 صحیح:هفت سالگی / لیله القدر  

 

 

پنجم: 

 

 

یه مورد دیگه که من در این سال ها در وبلاگستان پارسی در سطح وسیعی دیدم،مربوط میشه به کسانی که برای به کار نبردن واژه ی عربی،دست به تغییر فرم کلمه زدند به اشتباه : 

 

مثل کسانی که : مثلا رو مثلن می نویسند یا اساسا رو اساسن یا ناچارا رو ناچارن یا احتراما رو احترامن و گاها رو گاهن.... 

 

دوستان من این طرز نوشتن به طرز واضحی اشتباه ست. به قول ما ایرانی ها چه علی خواجه چه خواجه علی!!  

به هر حال «ن» آخر کلمه تلفظ میشه حالا چه به شکل تنوین و چه به شکل حرف «نون». 

البته یه موقعی فرهنگستان هم این اشاره رو کرد اما الان اساتید زبان به شدت با این مساله در حال مبارزه و مخالفت هستند.چون در واقع شکل ادای کلمه تغییری نمی کنه! 

 درست تر این میشه : گاهی: گاهی-ناچارا: ناچار یا به ناچار-احتراما: با احترام و... 

 

هرچند که اینقدر زبان ما با عربی در آمیخته که نمیشه کار ریشه ای انجام داد...حتی اگر شکل صرفش رو هم تغییر بدیم باز گاهی ریشه ی خود کلمه عربی هست.اما اگه بخواهیم همون رو هم درست تر بیان کنیم به این شکلی میشه که گفتم. 

 

الان خسته ام ،سعی می کنم به تدریج مواردی رو که بلدم و تایید شده و صد در صد درست هست رو این جا بنویسم...  

فقط اون دو مورد اول یه کم زیادی ضروری هست تغییرش که امیدوارم همه با هم بتونیم روی خودمون و اطرافیانمون کار کنیم...

 

 

 

شاد شاد شاد شاد باشید...

 

 

 

 

کاهش وزن از طریق شستشوی مغزی

این روش بسیار بسیار ساده است. این دو برنامه کاهش وزن از طریق شستشوی مغزی یکی سریع و دیگری ملایم ،
شما را ملزم می‌کند که یک سری جملات تاکیدی را روزی چهارصد تا پانصد بار
تکرار کنید. این جملات تاکیدی ممکن است گاهی شما را به چالش و مبارزه
بطلبند، جملاتی مانند: «مـن .... کیلو وزن دارم» (وزن مطلوب خود را به جای
نقطه‌ها قرار دهید) و یا جملاتی ساده‌تر نظیر: «من به عادت‌های غذایی‌ام
توجه بیشتری می‌کنم». لطفاً پیش از اینکه چنین جملاتی را 400 تا 500 بار
در روز تکرار کنید، تمامی مطالب این مقاله را به خوبی مطالعه کنید، زیرا
جملات مناسب برای کاهش وزن (از این دست جملات تاکیدی) ممکن است دو پهلو
بوده، به آسانی اشتباه درک شده و یا بد به کار گرفته شوند.

این دو برنامه کاهش وزن به صورت کاملاً رایگان ارائه
می‌شوند. این برنامه‌ها به هیچ چیز احتیاج ندارند جز آنکه شما در زمانی که
این مساله برای شما مطرح می‌شود، راغب و توانا در تغییر دادن خودتان باشید
- که البته کاری چالش‌برانگیز است. انتظار کاهش وزن هفتگی بین 250 تا 750
گرم در هفته را داشته باشید و نه بیشتر! آیا این برنامه‌ها احتیاج به عزم
راسخ دارد؟ کمی. آیا همه چیز به راحتی پیش خواهد رفت؟ احتمالاً نه، زیرا
هرکسی که وزن کم می‌کند باید مقداری از عادت‌های غذایی خود را تغییر دهد و
ما انسان‌ها همواره به عادت‌های دیرین خود وفاداریم!

چرا و چگونه این برنامه‌های «شستشوی مغزی» اثر بخشند؟ دلیل
اثربخشی این برنامه‌ها آن است که شــــما با تکرار و تلقین مـفرط (روزی
400 تا500 بار)، به خود- هیپنوتیزمی می‌پردازید.

اگر فقط چند بار این جملات را در طول روز تکرار کنید آن بخش
از ذهن شما که سخن دروغ را تشخیص می‌دهد پی به آن خواهد برد و فایده‌ای
عاید شما نخواهد شد. در نتیجه، این خود- هیپنوتیزمی (که شما ممکن است آن
را تبلیغات سنگین یا شستشوی مغزی بنامید) برای اثرگذاری این فرآیند ضرورت
اساسی دارد. به محض آن که یک جمله تاکیدی را چند صـد بار تکرار کنید، بخش
کوچکی از ذهـن شما شروع می‌کند به گفتن «شاید». و همین سایه شک است که
اجازه تجربه رژیم و عادت‌های غذایی جدید را به شما می‌دهد. کمی بعد، پس از
روبرو شدن با یک غذا، شما رژیم غذایی متفاوتی را پیش می‌گیرید و یا حداقل
متوجه می‌شوید که امکان انتخاب غذای دیگری، بجز آنچه که همیشه انتخاب
می‌کردید، برای شما به‌‌وجود آمده است.

پیش از هر چیز بهتر است بدانید: ایده‌ها و باورهای شما در باره اضافه وزن است که شما را از لاغری و تناسب اندام دور نگه می‌دارد. شما باید آنها را تغییر دهید.

برنامه‌ای که برای شما مناسبتر است را انتخاب کنید
کاهش
وزن برای افرادی که در دوران نوجوانی یا کودکی اضافه وزن داشته‌اند،
مشکلتر است. بین این دو برنامه کاهش وزن که در اینجا معرفی شده است،
برنامه‌ای که متقاضی بیشتری دارد و نسبتا ً سریع است، شستشوی مغزی سریع نامیده
می‌شود و برای کسانی که مشکلات اضافه وزن را در طول سال‌های رشد خود
داشته‌اند، مناسب نیست. همچنین اگر کسی اختلالات تغذیه یا بیش از 20 کیلو
اضافه وزن دارد، بهتر است این برنامه را انتخاب نکند. چرا؟ زیرا در طول
فرآیند کاهش وزن، جنبه‌های روانی وزن شما (که برای پردازش به زمان نیاز
دارد) با تکرار جملات تاکیدی، به شدت تحریک خواهد شد و نباید این فرایند
را بیش از حد توانایی شما شتاب بخشید. برنامه کاهش وزنی که آسانتر است، شستشوی مغزی ملایم نام دارد و از نظر روانی شما را به شدت روش دیگر تحریک نخواهد کرد.


جملات تاکیدی که در این برنامه استفاده می‌شوند، پیامدهای
روانی کاهش وزن را بطور نسبی سریع‌تر آشکار می‌کنند. اما همانطور که پیشتر
ذکر شد، اگر میزان مشکلات روانی که در ارتباط با اضافه وزنتان دارید زیاد
هستند، این برنامه برای شما مناسب نیست. به عنوان مثال اگر شما از زمان
کودکی مساله اضافه وزن داشته‌اید و در سال‌های رشد نیز این مساله همراه
شما بوده، یا اختلال تغذیه و یا چاقی بیش از حد دارید، نباید این برنامه
را به کار ببرید. اگر علیرغم همه این موارد باز هم مایل به استفاده از این
برنامه هستید، آمادگی تغییر این برنامه به برنامه شستشوی مغزی ملایم در آینده را داشته باشید.

برای تغییرات کوچکی آماده باشید: در نوع غذاهایی که انتخاب
می‌کنید، در مقدار غذاهایی که می‌خورید، در افزایش آگاهی نسبت به عادات
غذایی‌تان، در تمرینات ورزشی‌تان، و در واکنش‌های روانی‌تان نسبت به این
تغییرات. اگـــر بتوانید به طور موفقیت‌آمیزی این تغییرات را پشت سر
بگذارید (و جملات تاکیدی در این راه شما را کمک می‌کنند)، این برنامه برای
شما جوابگو خواهد بود. شما باید تمامی این مطلب را پیش از آن که این
برنامه را شروع کنید بخوانید؛ تا هنگامی که وسوسه بعدی شما بیدار می‌شود
(که حتماً این اتفاق خواهد افتاد) آمادگی لازم برای انتخاب‌های درست و
غلبه بر این وسوسه‌ها یا منحرف کردن آنها را داشته باشید. تغییرات کوچک ولی زیادی را به سرعت انجام ندهید، چند تغییر کافی است.

آماده روبرو شدن با پیامدهای روانی کاهش وزن‌تان باشید. یک
جنگ روانی کوچک بین عادت‌های قدیمیتان و جملات تاکیدی جدید پیش خواهد آمد.
امید زیادی می‌رود که، راهی برای گذر از این عادات قدیمی یا کم رنگ کردن
آنها و رسیدن به رفتارهای بهتر پیدا کنید. اگر قادر به انجام این کار
نباشید، فرآیند کاهش وزن متوقف خواهد شد.

جملات تاکیدی که لاغری را به سمت شما جذب خواهند کرد: «
من.. ...کیلو وزن دارم. من به عادات غذایی‌ام توجه می‌کنم. من علاقه زیادی
به لاغری دارم. من لاغرتر که شوم خوشگلتر می‌شوم. در خوردن غذا به هر
لقمه‌ای که می‌خورم، دقت می‌کنم. من تنها وقتی که گرسنه هستم غذا می‌خورم.
همیشه ممکن است غذاهای زیادی در اطراف من وجود داشته باشد. من به نوع و
مزه غذاهایی که می‌خورم توجه بیشتری می‌کنم. ورزش و فعالیت به من در کاهش
وزن کمک زیادی می‌کند.» همچنین زمانی که به یک عکس لاغر خود یا دیگری نگاه
می‌کنید بگوئید: «من این شکلی هستم. این منم.»

شما باید قسمت جملات تاکیدی را بخوانید ! این قسمت توضیح می‌دهد که چطور این جملات تاکیدی اثربخش می‌شوند و چه چیزهایی باعث بی خاصیت شدن آنها می‌شود. باید بدانید که این جملات تاکیدی مشوق شما هستند. مشوق پیشروی در رژیم، مشوق ترک عادات قدیمی و غیره.

جملات تاکیــــــدی

مواردی که جوابگو هستند و مواردی که اثری ندارند  ,

جملات تاکیدی مثبت نظیر «من عاشق هستم، من ماهی 300000 تومان
درآمد دارم، من مایلم که تغییر کنم، من 75 کیلو وزن دارم» و هر چه که با
تاکید آن را اعلام می‌کنیم، معمولاً موجب به حقیقت پیوستن این نیتها
می‌شوند. البته راه‌ها و محدودیت‌هایی برای به حداکثر رساندن یا خنثی کردن
اثرات جملات تاکیدی وجود دارد.

اولین نکته آن است که جملات تاکیدی باید مثبت و رو به جلو
باشند، موردی باشد که می‌خواهید اتفاق بیفتد. این جملات تاکیدی بیان‌کننده
اهداف شما هستند، مواردی که آرزوی به حقیقت پیوستن آنها را دارید، چیزهایی
که از صمیم قلب مایل به داشتن آنها هستید. بهترین کاری که می‌توانید
بکنید، بلند بلند اعلام کردن آنهاست.

نبایدها!!
چیزی که می‌خواهید ا ز شر آن خلاص شوید
را به صورت یک عبارت تاکیدی درنیاورید مثل: «من سیگار کشیدن را ترک
می‌کنم» یا «من از این اضافه وزن رهایی پیدا خواهم کرد». لحن این جملات
باعث می‌شود ایده‌های سیگارکشیدن یا اضافه وزن در ذهن شما فعال شود.

  • از عبارت «من می‌خواهم» در جملات تاکیدی استفاده نکنید، زیرا واژه
    «خواستن»، با خود معنی «نداشتن» را به همراه دارد. در نتیجه زمانی که
    می‌گویید «من ..... را می‌خواهم»، در حال گفتن «مـــن ....... را
    نـــدارم» هم هستید! (از عبارات «من آرزو می‌کنم» یا «من مایلم» یا «من
    باید» به جای «من می‌خواهم» استفاده کنید)
  • به همین ترتیب، از عباراتی نظیر «من نیاز دارم» استفاده نکنید، زیرا احتمال دارد برای همیشه درگیر نیازتان باقی بمانید!

تعداد دفعات تکرار . خانم لوئیس هی، متخصص جملات تاکیدی، چند صد دفعه در روز و هر بار یک یا دو جمله تاکیدی را توصیه می‌کند. دیگر متخصصین برنامه‌ای کمی متفاوت را پیشنهاد می‌کنند؛ توصیه آنها فهرستی از جملات متفاوت است که به طور معمول 10 بار، دو نوبت در روز
تکرار می‌شوند. ,

دروغ بزرگ! اگر جمله تاکیدی، «دروغ بزرگی» است، به
احتمال زیاد شما باید آن را 400 تا 500 بار در روز بگویید (مثل جمله
تاکیدی«من 75 کیلو وزن دارم» موقعی که وزن واقعی شما 100 کیلو است). در
چنین مواردی باید شما با تکرار بیش از حد، به خودهیپنوتیزمی بپردازید
وگرنه بخشی از وجود شما که دروغ بودن مطالب را می‌فهمد، این جمله تاکیدی
را به عنوان یک دروغ شناسایی می‌کند. این خود هیپنوتیزمی که ممکن است شما
آن را شستشوی مغزی بنامید، قطعاً برای اثرگذاری این فرآیند لازم است. وقتی
که این جملات تاکیدی را صـــدها بار تکرار می‌کنید، بخش کوچکی از وجود
شـــما آغاز به گفتن این جمله می‌کند که «ممـــکن است» و این سایه شک است
که اجازه تجربه‌ها و عادت‌های تازه را به شما می‌دهد. ناگهان، زمانی که با
یک الگوی رفتاری قدیمی مواجه می‌شوید، متوجه می‌شوید که گزینه دیگری نیز
برای شما وجود دارد.

جملات تاکیدی بسیار مهم، 400 تا 500 بار در روز تکرار می‌شوند.

جملات تاکیدی ضعیف‌تر، دو نوبت و هر نوبت 10 بار تکرار می‌شوند.  ,

دروغ کوچک! ممکن است دروغ‌های کوچکتری نظیر «من هر
ماه همه قبض‌های پرداختنی‌ام را به موقع پرداخت می‌کنم» را تکرار کنید.
این تغییر رفتاری بزرگی نیست وگرچه ممکن است یک دروغ به نظر برسد، سخت
نیست که خودتان را با آن منطبق کنید و توجه روزانه کمی به آن شما را قادر
به انجام این عمل برای ماه آینده می‌کند. اگر این جمله به صورت «مساله‌ای
مهم» برایتان در نیامده است، جملات تاکیدی و کم اهمیت با هر بار تکرار دو
نوبتی و هرنوبت 10 بار در روز، به نتیجه خواهد رسید. ,

جملات تاکیدی درست: جملات تاکیدی که در حال حاضر صحت
دارند (به عنوان نمونه «من عاشق هستم») را می‌توانید با تکرار 400 تا 500
بار در روز یا دو نوبت 10 تایی تکرار کنید (البته سرعت حالت اول را
ندارد). این چنین جملات تاکیدی باعث می‌شوند آن مورد سریعتر و بیشتر در
زندگیتان اتفاق بیفتد و هر چه بیشتر این جملات را تکرار کنید، حاصل آن
سریعتر و بیشتر در زندگیتان ظاهر خواهد شد. ,

فرآیند: شما شروع به گفتن یک جمله تاکیدی، صدها بار
در روز می‌کنید. در انتها انتظار وقوع چه چیزی را دارید؟ در مدت یک یا دو
روز، در برابر این جملات مقاومت می‌کنید؛ شما ممکن است با «مقاومت»،
«بازنگری» و یا «تصمیم در باره اینکه این جملات کارا نیستند» مواجه شوید.
شما به احتمال زیاد با حداقل یک یا چند دلیل در مورد اینکه چرا در این
وضعیت قرار دارید مواجه می‌شوید. معمولاً دلایل زیادی برای اینکه چرا
وضعیت حاضرتان این گونه است وجود دارند. اگر می‌خواهید جملات تاکیدی
اثرگذار باشند، باید ایده ها و باورهای خود را تغییر دهید. اگر نتوانید یا
مایل نباشید این تغییرات لازم را انجام دهید، به طور حتم به زودی جملات
تاکیدی را متوقف خواهید کرد و برای این کار خود دلایلی نظیر «این جملات
کارا نبودند» را به جای دلیل واقعی «من هنوز برای این مساله آماده نیستم»
به کار خواهید برد. ایرادی ندارد، جملاتی را به کار ببرید که درست به نظر
می‌رسند، مقاومت در برابر برخی از آنها ممکن است خیلی جدی نباشد و بتوانید
حداقل بخشی از تمایلاتتان را ابراز کنید.

تجربه شخصی من. هنگامی که بازگو کردن جمله تاکیدی
راجع به وزن خودم را به شکل 500 مرتبه در روز آغاز کردم (در دوره
میانسالی‌ام)، طی 24 ساعت احساساتی نظیرخارج از حالت طبیعی بودن، آزرده
شدن و بدخلقی را تجربه کردم. متاسفانه این عکس‌العمل نادر نیست، بلکه
حالتی است که زیاد اتفاق می‌افتد و باید با آن مقابله کنید. چنین
عکس‌العمل‌هایی گویای خودداری فرد از رویارویی با مسائل روانی است. پس، از
رویارویی با این شرایط اجتناب نکنید! از خودتان این سوال واضح را بپرسید:
«این واقعیت حاضر (اضافه وزن یا هرچیز دیگری که شما می خواهید کنار
بگذارید) چرا در زندگی من حضور دارد؟ در مورد من چیزی بود که آن را تهی
بودن از خدا می‌نامم. من غذای زیادی می‌خوردم و درونم را انباشته از غذا
می‌کردم تا فراموش کنم چقدر از خداوند تهی هستم. پیغام رمز چنین بود که
اگر می‌خواهم وزن خود را کم کنم باید خدا را بیشتر وارد زندگی‌ام کنم.
البته در آن زمان به طور اتفاقی کتاب «دوستی با خدا» نوشته Walsch را
می‌خواندم. خلاصه اینکه جملات تاکیدی بسیار خوب کار می‌کنند. اگر در
مواردی این جملات جوابگو نیستند، به احتمال زیاد مقابله ما با تغییرات
لازمی که باید در زندگی‌مان اتفاق بیفتد، اجازه ظهور تاثیر این جملات را
نمی‌دهد.

اگر به مشکلاتی برخوردید (یا در حال حاضر در یک دوره روان –
درمانی هستید)، ممکن است مسیر آرامتر و آسانتری که توجه شما را به
رفتارهایتان جلب می‌کند را، با استفاده از جملات تاکیدی تجربه کنید. (به
عنوان مثال: من به عادت‌های غذایی‌ام توجه می‌کنم. من به اخلاق‌های
بچگانه‌ام توجه می‌کنم. من به خشــم و عصبانیت‌ام توجه می‌کنم. من به نحوه
پــــول خرج کردنم توجه می‌کنم و غیــــره)

*  , *  , *

اسب رویاهای خود را به راه بیاندازید. به اندامتان پس از
لاغری فکر کنید و این که پس از لاغر شدن می‌خواهید چه کنید. لباسهای
تازه؟! خوب، از همین لحظه برنامه خرید بگذارید و در ذهنتان خود را در حال
امتحان و انتخاب لباس تازه ببینید. دویدن؟ شنا کردن؟ فرقی نمی‌کند. به هر
چیزی که می‌خواهید فکر کنید. فراموش نکنید: همواره شما به چیزی دست
می‌یابید که بر روی آن تمرکز می‌کنید. اگر شما هیچ رویایی در این زمینه در
سر نداشته باشید، به معنی آن است که تمرکز زیادی بر روی آن مساله ندارید و
کاهش وزن در چنین شرایطی با احتمال کمتری به وقوع خواهد پیوست.

توجه کنید که معمولاً سه هفته طول می‌کشد تا یک عادت رفتاری
جدید توسط بدن یا ذهن شما پذیرفته شود. به همین دلیل، جملات تاکیدی که یک
رفتار خاص را مورد توجه قرار می‌دهند، باید حداقل سه هفته گفته شوند.


هفته اول: فقط جملات تاکیدی VIP را بکار ببرید (400
تا 500 بار در روز – وزن آرمانی خود را در جملات وارد کنید). «من.. ..کیلو
وزن دارم و به عادت‌های غذایی ام توجه می‌کنم.» در این مدت افکار زیادی در
رابطه با غذاهایی که مصرف می‌کنید، الگوهای غذایی و وسوسه‌های غذایی به
مغزتان هجوم خواهد آورد. به تمامی آنها توجه کنید. در این هفته شروع به
انتخاب‌های ساده‌ای مثل خوردن غذای کمتر و فعالیت بدنی بیشتر کنید. آیا یک
روز گفتن جملات تاکیدی خود را فراموش کرده‌اید؟ اگر این اتفاق افتاد، شما
در حال مقاومت در برابر این برنامه هستید و نیاز دارید تــلاش متمرکزتری
بر روی جملات تاکیدی خود داشته باشید. در این شرایط، تعداد تغییرات رفتاری
را کاهش دهید و یا از برنامه شستشوی مغزی ملایم استفاده کنید.

هفته دوم: پس از هفته اول، ممکن است تصمیم بگیرید که
جایگزین‌هایی برای جملات تاکیدی هفته اول بیابید و یا تغییرات اندکی در
آنها بدهید. مانند: «من.. .... کیلو وزن دارم و به این شکل هستم» (در حالی
که به یک عکس لاغر خود یا دیگری نگاه می‌کنید). اگر در هفته اول همه چیز
به خوبی پیش رفت، می‌توانید جمله تاکیدی VIP دیگری را اضافه کنید و یا
تعدادی حدود 5 تا 10 جمله تاکیدی خفیف‌تر انتخاب کنید و آنها را روزی دو
دفعه و هر دفعه10 بار تکرار کنید. خوردن کمتر و فعالیت بیشتر را ادامه
دهید. این جملات تاکیدی شما را به سمت ایجاد تغییرات محسوسی هدایت
می‌کنند.

آیا جملات تاکیدی اثربخشی خود را از دست داده اند؟ پس از گذشت چند هفته، طبیعی است که این جملات مقداری از اثربخشی خود را از دست بدهند. آنها را تغییر دهید ولی با هدف نهایی یکسان. مثلاً به جای جمله «من عاشق هیکلم هستم» جمله« من عاشق هیکل متناسب خودم هستم» را به کار ببرید و خود را در وزن نهایی خود تجسم کنید.

یک مورد به ظاهر منفی که وقوع آن اجتناب ناپذیر است، توقف مقطعی کاهش وزن است. در زمانی که شما تازه ورزش خود را آغاز کرده اید، بدن شما سطوح و مواد چربی را در بدن تبدیل به ماهیچه می‌کند، که وزن بیشتری از شکل قبلی خود، دارند. به این ترتیب در مدت 2 یا 3 هفته، در حالی که غذای کمتری می خورید و ورزش بیشتری می کنید، وزن شما پایین نخواهد آمد ؛ حتی ممکن است در این مدت 5/0 یا 5/1 کیلو وزنتان بالا برود. نگران نباشید و به کالری‌هایی که این ماهیچه‌های تازه در آینده خواهند سوزاند فکر کنید. بله، این اتفاق حتماً خواهد افتاد!

هفته سوم: آیا جملات تاکیدی هفته پیش برایتان آسان
بودند؟ اگر چنین بوده، یک جمله تاکیدی VIP دیگر هم اضافه کنید (اما نه بیش
از 2 جمله VIP در هر زمان). و یا می‌توانید حدود 5 تا 10 جمله تاکیدی
ساده‌تر را در نظر بگیرید و آنها را دوبار در روز و هر بار 10 دفعه تکرار
کنید. اگر هفته دوم برای شما بسیار سخت گذشته است، یک یا دو هفته از
افزودن جمله جدید خودداری کنید و بر سر همین برنامه بمانید. به خوردن غذای
کمتر و ورزش بیشتر ادامه دهید اما بیش از نیم کیلو در هفته وزن کم نکنید.
بسیاری از افراد خوردن کالری کمتر و بالا بردن میزان ورزش را بهترین
راه‌حل برای این منظور می‌دانند. جملات تاکیدی جاری، شما را به بهترین و
مناسبترین برنامه برایتان رهنمون خواهد کرد.

هفته چهارم و پس از آن: مانند هفته سوم ادامه دهید. به تدریج به وزن نهایی مطلوبتان دست خواهید یافت.

راه‌های بالا بردن شانس برای پایین آوردن وزن

اثربخش‌ترین راه برای بالابردن شانس کاهش وزن، تقویت توانایی ذهنی درمقابله با مسائلی است که این کاهش وزن برای شما به وجود آورده است. تمامی ابزارهای کمک به خود را، تا آنجا که می‌توانید و می‌شناسید، بکار گیرید. کارهایی مانند مقاله‌نویسی، تمرکز، رویابافی، به یاد آوردن و داستان‌سازی و غیره. درمان‌های گروهی هم معمولاً خوب جواب می‌دهند. اگر در یک دوره روان- درمانی به سر می‌برید، از پزشک خود بپرسید آیا تکرار جملات تاکیدی 400 تا 500 بار در 24 ساعت قبل از هر جلسه اشکالی ندارد؟ اگر چنین است، جلسه خود را به طریق معمول، شاید حتی بدون هیچ حرفی از کاهش وزن، ادامه دهید. این رفتار باعث می‌شود که دوره روان- درمانی شما در جهت حل مشکلات مربوط به کاهش وزنتان پیش برود.

وقتی پیامدهای این کاهش وزن پیش می‌آیند، که حتماً پیش خواهد
آمد، بهتر است که تمامی این مقاله را خوانده باشید. این پیش آگاهی احتمال
رها کردن برنامه کاهش وزن را از جانب شما پایین می‌آورد.


هدف از این برنامه کاهش وزن، آرام‌تر پیش رفتن است، این
برنامه، استرس و فشار روانی دوره کاهش وزن، را کم می‌کند و برای میلیون‌ها
نفر کاربرد دارد، زیرا پیامدهای روانی کاهش وزن، گاهی به همان سرعت
برنامه‌های کاهش وزن حل نمی‌شوند و اگر به این مسائل پرداخته نشود و یا
دور زده شوند، برنامه کاهش وزن دیر یا زود بی‌اثر خواهد شد. روش حاضر، روش
لاک‌پشتی برای نیل به هدف نهایی است. اگر می‌توانید ابتدا روش سریع را
امتحان کنید، اما اگر این روش پاسخگو نبود، آماده جابجایی با این روش
باشید.

جملات تاکیدی برنامه شستشوی مغزی ملایم: هـــرگز جملات
تاکیدی نهایی که در برنامه ســریعتر به کاربرده می‌شوند را استفاده نکنید
(«وزن ایده‌آل من.. .. کیلو است» یا «انـــدازه ایده‌آل کمر من ... سانتی
متر است»). به جای این جملات، جملات تاکیدی برای اهداف کوتاه‌مدت را بکار
گیرید: «من به عادات غذایی‌ام توجه می‌کنم». «من به هر لقمه غذا در زمان
ناهار توجه می‌کنم».

جملات تاکیدی اهداف کوتاه‌مدت: «من 5 نوبت میوه و
سبزی در طول روز می‌خورم». «من یک لیوان آب پیش از هر وعده غذا می‌خورم».
«من سه بار در هفته 10 دقیقه ورزش می‌کنم».

جملات تاکیدی که لاغری را به سمت شما جذب خواهند کرد: «من
به عادات غذایی‌ام توجه می‌کنم. من علاقه زیادی به لاغرشدن دارم. اندام
لاغر من بسیار جذاب است. در خوردن غذا به هر لقمه‌ای که می‌خورم، دقت
می‌کنم. من تنها وقتی که گرسنه هستم غذا می‌خورم. همیشه ممکن است غذاهای
زیادی در اطراف من وجود داشته باشد، من به نوع و مزه غذاهایی که می‌خورم
توجه بیشتری می‌کنم. ورزش و فعالیت به من در کاهش وزن کمک زیادی می‌کند».
همچنین زمانی که به یک عکس لاغر خود یا دیگری نگاه می‌کنید بگوئید: «من به
این شکل هستم. این منم»

*  , *  , *

اسب رویاهای خود را به راه بیاندازید. به اندامتان پس از
لاغری فکر کنید و این که پس از لاغر شدن می‌خواهید چه کنید. لباس‌های
تازه؟ خوب، از همین لحظه برنامة خرید بگذارید و در ذهن‌تان خود را در حال
امتحان و انتخاب لباس تازه ببینید. دویدن؟ شنا کردن؟ فرقی نمی‌کند. به هر
چیزی که می‌خواهید فکر کنید. فراموش نکنید: همواره شما به چیزی دست
می‌یابید که بر روی آن تمرکز می‌کنید. اگر شما هیچ رویایی در این زمینه در
سر نداشته باشید، به معنی آن است که تمرکز زیادی بر روی آن مساله ندارید و
کاهش وزن در چنین شرایطی با احتمال کمتری به وقوع خواهد پیوست.

برای تغییر کردن آماده باشید: در نوع غذاهایی که انتخاب
می‌کنید، در مقدار غذاهایی که می‌خورید، در افزایش آگاهیتان نسبت به عادات
غذاییتان، در تمرینات ورزشیتان، و در واکنش‌های روانی‌تان به این تغییرات.
اگر بتوانید به طور موفقیت‌آمیزی این تغییرات را پشت سر بگذارید، این
برنامه برای شما جوابگو خواهد بود.

توجه کنید که معمولاً سه هفته طول می‌کشد تا یک عادت رفتاری
واقعاً به وسیله بدن یا ذهن شما پذیرفته شود. به همین دلیل، جملات تاکیدی
که یک رفتار خاص را ترویج می‌دهند، باید حداقل سه هفته تکرار شوند. اگر
تغییرات رفتاری اندک بودند، دو جمله تاکیدی VIP که 400 تا 500 بار در روز
تکرار شوند مفید است.


هفته اول: فقط جملات تاکیدی VIP را بکار ببرید (400
تا 500 بار در روز) «من به عادت‌‌های غذایی‌ام توجه بیشتری می‌کنم». در
این هفته افکار زیادی در رابطه با غذاهایی که مصرف می‌کنید، الگوهای غذایی
و وسوسه‌های غذایی به مغزتان هجوم خواهد آورد. به تمامی آنها توجه کنید.
اگر همه چیز خوب پیش رفت، شروع به انتخاب‌های ساده‌ای مثل خوردن غذای کمتر
بکنید. تغییرات کوچک ولی زیادی را به سرعت انجام ندهید. چند تغییر کافی
است. هدف این هفته رژیم، کاهش وزن نیست بلکه تنها توجه به چیزهایی
است که قبلاً نمی‌دیدید. آیا یک روز گفتن جملات تاکیدی خود را فراموش
کرده‌اید؟ اگر این اتفاق افتاده است، شما در حال مقاومت در برابر این
برنامه هستید و نیاز دارید تــلاش متمرکزتری بر روی جملات تاکیدی خود
داشته باشید. در این شرایط، تعداد تغییرات رفتاری را کاهش دهید و یا
موقتاً ایده کاهش وزن را کنار بگذارید. اگر مجبور شدید که این برنامه را
کنار بگذارید، ناامید نشوید! شاید این برنامه برای شما مناسب نیست یا زمان
نامناسبی را برای انجام آن انتخاب کرده‌اید.

هفته دوم: یک عادت غذایی که مایل هستید هم اکنون آن را عوض کنید و یا یک راه که اکنون دوست
دارید در پیش بگیرید را انتخاب کنید و آن را به جملات تاکیدی هفته اول خود
بیافزایید: «من به عادت‌های غذایی توجه می‌کنم، به ویژه به خوردن شیرینی»
یا «من به عادت‌های غذایی‌ام توجه می‌کنم و هفته‌ای سه بار پیاده‌روی‌های
سریع 10 دقیقه‌ای انجام می‌دهم». این جملات تازه را حداقل سه هفته یا تا
هنگامی که تصمیم گرفتید هدفتان را عوض کنید، تکرار کنید. اگر و فقط اگر در
هفته دوم احساس راحتی می‌کنید، تصمیم‌گیری در مورد خوردن غذای کمتر و
انجام حرکت‌های ورزشی بیشتر را ادامه دهید.

آیا جملات تاکیدی اثربخشی خود را از دست داده اند؟ پس از گذشت چند هفته، طبیعی است که این جملات مقداری از اثربخشی خود را از دست بدهند. آنها را تغییر دهید ولی با همان هدف. مثلاً به جای جمله «من عاشق هیکل خودم هستم» جمله «من عاشق اندام متناسب خودم هستم» را به کار ببرید و خود را در وزن ایده‌آل خود تجسم کنید.

هفته سوم: آیا جملات تاکیدی هفته دوم آسان بودند؟ اگر
چنین بوده، یک جمله تاکیدی VIP دیگر هم اضافه کنید. و یا حدود 5 تا 10
جمله تاکیدی ساده‌تر بیافزایید؛ که دو دفعه در روز و هر دفعه 10 بار آنها
را تکرار کنید. اگر هفته دوم برای شما بسیار سخت گذشته، یک یا دو یا سه
هفته پیش از افزودن جمله جدید صبر کنید. اگر همه چیز در این سه هفته خوب
پیش رفته به خوردن غذای کمتر و ورزش بیشتر ادامه دهید. جملات تاکیدی جاری،
شما را به بهترین و مناسب‌ترین برنامه رهنمون خواهد کرد.

هفته چهارم و پس از آن: مانند هفته سوم ادامه دهید.
به تدریج به وزن نهایی مطلوب‌تان دست خواهید یافت. فقط ممکن است این رسیدن
به وزن آرمانی 6 ماه یا حتی 6 سال طول بکشد.  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نهال نوشت: 

 

 

این مطلب رو خیلی وقت پیش خوندم و فکر کردم با شما هم شریک بشم....به هر حال مبحث انرژی یه موضوع ثابت شده است و من اعتقاد دارم برای کسانی که معتقد به این مقوله هستند این مطلب مفید خواهد بود.... 

 

 رژیم مناسب غذایی و ورزش منظم و پیگیر در هر شرایطی حرف اول رو میزنه...

روزمره های نهال-۲

گفته بودم که فقط روزمره نویسی می کنم یه مدت.... 

 

 

 

این هفته من تقریبا هر روز به خاطر خرابی ماشین یا تو خیابون موندم و یا تعمیرگاه بودم! 

از کار و زندگی واقعا افتادم!! 

 

من ماشینم رو خیلی دوست دارم...یعنی جزو معدود چیزهای مادی هست که به من احساس آرامش میده! دلیلش هم اینه که خیلی از تنهایی های من رو پر کرد و کمک کرد! خیلی وقت ها که از زمین و زمان خسته بودم یا فراری،بهش پناه میاوردم و به کوه و کمر و دشت و بیابون و خیابون میزدم و  الحق تو این چند سال خیلی عالی با من راه اومد. 

 

الان هم هرچی که بررسی میشه و من هر چقدر که خرج می کنم بازهم عیب یابی نمیشه و جدا دیگه موندم که چکار کنم.... 

 

 

امروز هم باز توی خیابون موند و الان هم تعمیرگاه ست.... 

 

 

 

 

شب که برگشتم خونه از خستگی اصلا متوجه نشدم چه طوری ۲ ساعتی رو مچاله شدم روی تختم و غش کردم که با تلفن یه عزیزی از خواب بیدار شدم و الان تیز و قبراق اینجا نشستم و تایپ می کنم... 

 

 

 

زندگی ام افتاده روی دور تند! خیلی کارها هست که باید انجام بشه و کامل... 

البته اگه موانع و دست اندازهای ناگهانی مثل ماشین و خرابی اش فرصت بدند... 

 

 

وضعیت غذا خوردنم این هفته افتضاااااااااااااااااااااااااااااااااح شده!!! از صبح تا شب که اصلا نمی رسم چیزی بخورم و شب خسته و کلافه از خرابی ماشین و ساعت ها توی تعمیرگاه سرپا ایستادن،معمولا رو می آرم به غذاهای فوری و آماده... 

 

حالا جالب این جاست که من معمولا حتی در نهایت گرسنگی هم خیلی متعادل و کم غذا می خورم اما با هر لقمه ای که فرو میدم یه بارررررررررررررر ِ چند تنی از عذاب وجدان رو هم قورت میدم! 

 

یعنی اینقدر که دیگه خوندیم و شنیدیم از مضرات و زیان های فست فود و نوشابه و شیرینی و غیره،که من با هر لقمه ای که می خورم یکی تو ذهنم حساب می کنه که خوب این میشه سرطان معده! بعدی احتمالا باعث میشه دیابت بگیری! اون یکی شانس سرطان روده رو زیاد می کنه! این باعث کبد چرب میشه و ....الی بی نهایت!!! 

 

یعنی همون چند لقمه ای هم که می خورم دقیقا کوفت و زهرمارم میشه و میره پایین!!! 

 

من نمی دونم قبلا ها که این آگاهی ها نبود و مردم کیلو کیلو روغن می خوردن و سرخ کردنی و شب شام پختنی و شیرینی و قند و غیره،چرا اینقدر این بیماری ها و مسایل کمتر بود؟؟  

 

در هر حال از اونجایی که من از وقتی یادم میاد تو خونه ای بودم که اصول مدرن تغذیه ای خیلی دقیق رعایت میشده و بعدها هم خودم شغل ام مستقیما در این رابطه ها بود،اینه که الان یه چند کیلویی عذاب وجدان داره با من حمل میشه و به همین دلیل من قسم می خورم،قسم می خورم که از این لحظه توبه کنم و این دو هفته بی قانونی دیگه تکرار نشه و برگردم به همون روال سابق غذایی و لایف استایل سابقم و ورزشم رو هم شروع کنم و این عذاب وجدان رو با برگشتن به روال سابقم دک کنم و در رو به روش ببندم و بفرستم بره به درک!!

 

 

به همین دلیل یه وبلاگ دیگه درست کردم(در همین بلاگ اسکای) که هر روز برنامه های زندگی ام رو اونجا می نویسم و حتی مو به مو می نویسم که چکار کردم و چکار می خواهم بکنم که بتونم زندگی ام رو قانونمند تر و جهت دار تر کنم....(احساس کردم این که من در طول روز چکار می کنم شاید برای شما ها جالب نباشه اینه که لینکش رو نگذاشتم).  

 

 

 

 

البته از بحث چاقی و لاغری و بیماری که بگذریم،وقتی تو در زندگی یه رویه ی صحیح و اصولی رو پیش بگیری ( و نه الزاما سخت گیرانه طوری که زندگی ات مثل پادگان نظامی بشه و هیچ تخفیف و ارفاق و مرخصی رو به خودت مجاز ندونی) ، و به عنوان مثال اغلب از غذاهایی استفاده کنی که می دونی برای بدنت مفید هست و سعی کنی تا جایی که میشه از مصرف غذاهایی که به بدنت آسیب می رسونه دوری کنی،وقتی که به طور منظم ورزش می کنی و از ورزش کردن لذت هم میبری،وقتی که سعی کنی استرس ها و نگرانی هات رو به حداقل برسونی و تمرین کنی مثبت اندیش باشی، اینا نشون میده که برای جسم و روحت ارزش قایلی و بهشون احترام میگذاری...و مسلما اونا هم نهایت همکاری رو باهات می کنند و همیشه همه چیز به عالی ترین شکلی پیش میره... 

 

 

 

 

بله رفقا... 

 

 

محیط اطرافم یه فنگ شویی اساسی لازم داره که طرف امروز و فردا انجام میشه و بعدش یه حالی باید بدم به دنیای درونم که احساس می کنم کمی امواجش تند و سرکش شده و آرامش رو بهش برگردونم و بعد  ساعات خوابم رو هم تنظیم می کنم و ورزش و مطالعه و  غیره ... 

 

 

  

آخیییییییییییییییییییییییییییییییییش! چقدر خوبه آدم از روزمره های معمولی اش هم با کسی یا کسایی حرف بزنه!!! و حس بدی هم نداشته باشه و هی به خودش نگه : حالا که چی؟؟ 

یعنی جدا خفه شدم بسکه ۲۸ سال تقریبا هیچی نگفتم!! و همه ی زندگی ام رو خودم تنهایی پیش بردم!!

  

 

 

 

نهال روزانه نویس می شود :

۱-احتیاج دارم یه مدت بی هیچ سبک خاصی،فقط روزانه هام رو بنویسم.پس از این بعد بیشتر می نویسم! 

  

 

****************

 

 

۲-اگر شما هم مدتی است که به شدت کسل و بی حال و بی حوصله شدید،اگه حوصله ی هیچکاری ندارید،اگه احساس می کنید دلتون می خواد در طول شبانه روز فقط بخوابید،بدانید و آگاه باشید که این چیزی نیست جز تاثیر امواج پارازیتی که دولت مهرورز بر روی شبکه های ماه واره ای می اندازه! و از اونجایی که این جا تنها جایی است در دنیا که جان آدمی به اندازه ی یه کرم خاکی هم ارزش نداره(دور از جون همگی البته!) اینه که فعلا همین وضعیت رو داریم!   

 

 

*********************

 

 

 

۳-طرف تو فیس بوک شِیر کرده : حکم ا ع د ا م شش نفر از دست گیر شدگان حوادث بعد از ا ِن تخابات تایید شد،بعد ۶۰ نفر براش «لایک» زدن!! مملکته داریم؟؟  

 

 

 

***************************

 

 

۴-استاد شجریان(که درود به شرفش)، مهر در شیراز کنسرت داره!  

 

-داداشه : باباااا...چیزه! شجریان عید شیراز کنسرت داره. 

  

-بابا: چقدر عالی... 

 

-چیزه بابا! میگم،شما پول بده،من برم کنسرت،بعدبراتون تعریف می کنم!! 

 

-چطوره یه کار دیگه کنیم؟ من پول بدم،خودم برم کنسرت،بعد من بیام برای تو تعریف کنم! نظرت چیه؟  

-   

 

 

 

*******************************

 

 

 

۵-داداشه وقت گرفتن پول ماهیانه اش، یه لیست گذاشته روبروی  باباهه ،که علاوه بر پول ماهیانه اش،اینا رو که خرج ماه قبله باید جدا بهش پرداخت کنند! چون ایشون معتقدند و قانونشون اینگونه است که پول تو جیبی یعنی پولی که تو جیبته و هر خرجی که کردی پدر خانواده باید بده! (خدا شانس بده!!) لیست مذکور هم بدین قراره: 

 

 

 -ماست و موسیر چوپان با چیپس و پفک و بادام زمینی،جهت مسابقات جام جهانی،۴۰۰۰هزار تومان. 

 

 

-سلمونی:۵۰۰۰ تومان. 

 

-چهار دفعه شام بیرون با بر و بچز(همبرگر و پیتزا و فلافل و کنتاکی) : ۲۰هزار تومان.  

 

 

-سه دفعه شب داشتم برمیگشتم خونه،دیر بود اتوبوس نبود مجبور شدم تاکسی سوار شم،به عبارتی میکنه: ۵۰۰۰تومان. 

 

 

-نان باگت برای ساندویچ کتلت خانگی(شما نان سنگگ خریده بودی،سفت بود،کلفت بود من نخوردم) : ۱۰۰۰تومان 

 

 

-کفش ....تومان 

 

 

-دوغ(باقالی پلو با گوشت داشتیم،زنگ زدم تو راه به مامان، پرسیدم نوشیدنی چی داریم،گفت بیا برات شربت آلبالو درست می کنم،دیدم حال نمیده دوغ خریدم سر راه اومدم) ...تومان. 

 

 

-تی شرت سفید (یه تی شرت  خریدم هیکلی! این مامان فکر میکنه می خواد بره برای حسین رضا زاده خرید! هر بار یه چیزی می خره که خانوادگی توش جا میشیم!! من اینهمه میرم باشگاه هیکل ساختم کار دُرست،یه ذره شکم ندارم! چی بود اون تی شرت گَل و گشاد ها!! اینه که از این به بعد با رفقا میرم خرید!! )  

 

 

 

 

-یه دونه کمر بند طبی خریدم برای باشگاه ! از اینا که گیره داره! (می دونی که دیگه من حرفه ای کار میکنم! برای وزنه زدن کمربند طبی لازمه! باز نگی میرفتی کمربندهای طبی منو برمیداشتی که ضایع است!! اونا مال کمر درده!! من بخوام باهاشون یه دراز نشست بزنم،خوابیدنی میشه خوابید،اما بعد که میام بلند شم گیر می کنم به زمین!! یعنی کمربند و جاذبه منو می کشونند پایین! متوجه شدی؟؟) 

 

 

 

-بیسکوییت شکلاتی+دایجستیو ( این همه میگی غذای سالم بخورید منم سالم خرید می کنم! چه بچه ی خوبی ام؟؟ شکلات که میگن آنتی اکسیدان داره برای قلب خوبه منم بیسکویتش رو خریدم،دایجستیو هم سبوس داره خوبه موهام نمیریزه!! بیسکوییت فرخنده هم که هر بار از فروشگاه کارتن کارتن می خری گذاشتم برای شما سه تا ! گاهی هم از اون می خورم البته!!)

 

و... 

 

و... 

 

و... 

 

 -شُ ر ت مارکدار !!!! (این شلوار جین ها که همه فاق کوتاست! تیشرتها هم که کوتاست، اینه که آدم دولا(!!) میشه مارک شُ ر تش پیدا میشه! زشته بالاش کِش(!!) داشته باشه! تو دانشگاه خوب نیست!!!)  

 

 

 

من و پدر و مادر:straight faceوstraight faceوstraight face !!!  

 

  

 

 

 

{اگه دختر بود،با همین پاراگراف آخر اعدامش می کردندید !یا با یه درجه تخفیف و ضمانت اینو اون،سرش رو میگذاشتن لب باغچه می بردیدند!! اما حالا که پسر ِ قند عسله،احتمالا تو دلشون قربون صدقه ی پسر خوشتیپشون هم رفتن که ماشالله هزار الله و اکبر بزگ شده،دخترا میمیرن برا پسرم!!!}

  

 

 

 

**************************************

 

 

 

 

۶-دختر ۱۹ ساله ی دوستم خطاب به من و مامانش: 

 

-امروز با فرشاد قرار داشتم! بعد نمی دونین! ابروهاش رو هشتی کرده بود،برق ناخن زده بود با برق لب،با ریمل بی رنگ!!! بعد من خیلی عصبانی شدم! بهش گفتم: یه بارگی یه مینی ژوب هم میپوشیدی خوشگل میشدی!! 

 

 

من:surprise sick 

 

مامانش: خوب مامان چقدر بهت بگم با همین نیما دوست شو که اینقدررر عاشقته! چپ و راست برات هدیه می خره.دائم میاددنبالت میبردت بیرون....

 

---نه مامان! من عاشق فرشادم!! خیلی دوستش دارم!!! عشقمه! براش میمیرم!!

 

 

من:straight face 

 

 

 

 

{ما اصحاب کهف نبودیم احیانا؟؟؟}

 

 

  

*****************************************

 

 

۷-نهااااااااال ! وای باورم نمیشه پیدات کردم! دختر از  راهنمایی تا حالا ما هم رو ندیدیم! چه عوض شدی! فهمیدی که! من هم شوهر کردم! نمی دونی بابام چه سختگیری ای می کرد! میگفت من دختر به کمتر از دکتر نمیدم! شوهر من هم که مهندس بود! اونقدر رفتم و اومد،شاید بیشتر از ۳۰ بار،که بالاخره بابام رضایت داد... 

 

--وای چه عالی! تبریک میگم عروس خانم...امیدوارم خوشبخت بشی !حالا این آقای مهندس ما چی خونده؟ کجا مشغوله؟ 

 

-مهندس مدیریت بازرگانی.اداره ی پست. 

 

-straight face 

  

 

{یعنی این لقب مهندس اینقدرحیاتیه واقعا؟؟}

  

 

 

 

****************************************************  

 

 

۸-پرزیدنت ِ احمقمون رو هم که باز نزدیک بوده این صهیونیست ها بدزدند! نه ببخشید! پرزیدنت منتخبمون رو باز نزدیک بوده صهیونیست های احمق بدزدند!! 

 

 

متن خبر: 

 در همایش ایرانیان خارج از کشور احمدی نژاد از تلاش صهیونیست‌ها برای ترور وی پرده برداشت و گفت: «صهیونیست‌های احمق آدم اجیر کردند که مرا ترور کننند.» 

 

 

 

 

 

 

 

 

{بعد هی میگن چرا مشایی اینقدر چرت و پرت میگه!!خوب وقتی پرزیدنت بیماریشون مسریه و  منتشر میشه،اطرافیان به صورت اپیدمی مبتلا میشند دیگه!! حالا حساب کن رییس دفتر شخص ناقل باشی،پدر زنِ پسرش هم باشی،دیگه حساب کن دوبرابر احتمال انتقال هست!!!}

  

 

 

 

******************************************************** 

 

 

 

۹ - ۴۰ در ایران باستان عدد مقدسی بوده.چله نشینی هم ار همون میاد...هر هدفی که داری،هر تصمیمی که داری،هر آرزویی که داری،۴۰ روز ، براش تلاش و ممارست کن... 

  

به صحت و سقمش کاری ندارم اما بهانه ی خوبیه... 

 

از امروز تا ۴۰ روز دیگه: میشه تمرین لبخند کرد،شاد بود،مثبت اندیش بود،مهربانی رو تمرین کرد،رویاهای عالی برای زندگی ساخت و ۴۰ روز رشد و پرورشش داد،برای تناسب اندام تلاش کرد،ورزش رو نهادینه کرد و خیلی کارهای دیگه.... 

 

تو آرزو یا هدف یا خواسته ای نداری دوست من؟love struck از امروز تا ۲۰ شهریور میشه چله نشست....